پاراگراف کتاب (28)

خلاصه خبر : ما در اینجا سعی کرده ایم با انتخاب گزیده هایی متفاوت و زیبا از کتاب های مختلف آثار نویسندگان بزرگ، شما را با این کتاب ها آشنا کرده باشیم، شاید گام کوچکی در جهت آشتی با یار مهربان کودکی مان برداشته باشیم.

مجله اینترنتی برترین ها



برترین ها: وقتي خواستم به دنبال معنی کلمه کتاب باشم فکر کردم که کار ساده ­اي را به عهده گرفته ام! اما وقتي دو روز تمام در گوگل کلمه کتاب و کتاب خواني را جستجو کردم آنهم به اميد يافتن چند تعريف مناسب نه تنها هيچ نيافتم، تازه فهمیدم که چقدر مطلب در مورد کتاب و کتابداری کم است. البته من عقيده ندارم که جستجوگر گوگل بدون نقص عمل مي کند، اما به هر حال يک جستجو­گر قوي و مهم است و مي بايست مرا در يافتن 2 يا 3 تعريف در مورد كتاب کمک مي کرد؛ اما اين که بعد از مدتي جستجو راه به جايي نبردم، به اين معني است که تا چه اندازه کتاب مهجور و تنها مانده است.
راستي چرا؟ چرا در لابه لاي حوادث ، رخدادها و مناسبت هاي ايام مختلف سال، «کتاب و کتاب خواني» به اندازه يک ستون از کل روزنامه هاي يک سال ارزش ندارد؟ شايد يکي از دلايلي که آمار کتاب خواني مردم ما در مقايسه با ميانگين جهاني بسيار پايين است، کوتاهي و کم کاري رسانه­ هاي ماست. رسانه هايي که در امر آموزش همگاني نقش مهم و مسئوليت بزرگي را بر عهده دارند. کتاب، همان که از کودکي برايمان هديه اي دوست داشتني بود و يادمان داده اند که بهترين دوست است! اما اين کلام تنها در حد يک شعار در ذهن هايمان باقي مانده تا اگر روزي کسي از ما درباره کتاب پرسيد جمله اي هرچند کوتاه براي گفتن داشته باشيم. و واقعيت اين است که همه ما در حق اين «دوست» کوتاهي کرده ايم، و هرچه مي گذرد به جاي آنکه کوتاهي هاي گذشته ي خود را جبران کنيم، بيشتر و بيشتر او را مي رنجانيم.
ما در اینجا سعی کرده ایم با انتخاب گزیده هایی متفاوت و زیبا از کتاب های مختلف آثار نویسندگان بزرگ، شما را با این کتاب ها آشنا کرده باشیم، شاید گام کوچکی در جهت آشتی با یار مهربان کودکی مان برداشته باشیم. مثل همیشه ما را با نظراتتان یاری کنید.
*****... مسعود وقت خواب متکای اضافی بغل می کرد. عزیز همیشه پایش را بغل می کرد. بغل ها توی خانه ما تنگ بود و به آغوش تبدیل نمی شد...!
رازی در کوچه ها/ فریبا وفی
پاراگراف کتاب (28)

... نمی دانم کدام درد بزرگ تر است، دردی که آن را بی پرده تحمل می کنی یا دردی که به خاطر ناراحت نکردن کسی که دوستش داری توی دلت می ریزی و تاب می آوری...!

 داستان های واقعی از زندگی آمریکایی / گردآوری: پل استر / مترجم: مهسا ملک مرزبان
پاراگراف کتاب (28)

... آدم سر به هوایی نیستم. به نظر خودم جدی هم نیستم. به اعتقاد من آدم باید این روزها ترکیبی از این دو باشد. به ارزش کار هم اعتقاد دارم. هرچه سخت تر بهتر.آدمی که کار نمی کند زیادی وقت دارد، آنقدر که نمی تواند به خودش و مشکلاتش برسد...!

 راه های میانبر / (مجموعه بیست و یک داستان کوتاه) ریموند کارور / مترجم: اسدالله امرایی
پاراگراف کتاب (28)

... صدای وجدان به ما لطف دارد، اما لطفی که کسی درخواستش را نکرده است...!
 روزی از روزهای زندگی / مانلیو آرگه تا / مترجم: پری منصوری
پاراگراف کتاب (28)

... کلیسا فقط به دو کار می آد، برای خوب به دنیا اومدن و خوب از دنیا رفتن، متوجهی که؟ اما همون بهتر که بین گهواره تا گور توی کارهایی که بهش ربطی نداره دخالت نکنه و بره نوزادها را غسل تعمید بده و ارواح مرده ها را دعا کن...!
... اولش رنج می کشی، یه خورده بیشتر یا یه خورده کمتر، بعد جدایی ها برات عادی می شن، زندگی همینه دیگه، جدایی پشت جدایی، زندگی جمع شدن نیست، جدا شدنه...! 

 آب سوخته / كارلوس فوئنتس / مترجم :علی اكبر فلاحی
پاراگراف کتاب (28)

نام: سربلندنام خانوادگی: درونیمدرک: بی‌سوادشغل: چاه‌‌کن
توضیحات:چاه‌ها چیزهای عجیبی هستند که هرجا بروی سر راهت سبز می شوند. بعضی از آنها دو متر عمق دارند و پر از آبند. برخی دیگر صدها متر در دل زمین فرو رفته اند و خشک و خالی‌اند. اما همه ی آنها در یک چیز مشترک اند. همیشه شخصی مثل سربلند درونی آنها را کنده است. اگر چه قصد سربلند همیشه خیر بوده است. بدبختانه در دنیای عجیب و غریب ما قصد خیر عده ای همیشه موجب بدبختی عده ای دیگر می شود...!
 مردم معمولی / نویسنده و تصویرگر: علیرضا میراسدالله
پاراگراف کتاب (28)

... گاهی كه خاكستری می شوی تكليفت را با خودت نمی دانی. هيچ چيز خوشحالت نمی كند، از چيزی هم نمی رنجی، فرقی ندارد كه بعدش چه می شود. توی دلت می گويی به تخمم...!
... هی! آدم در تنهايی است كه می پوسد و پوك می شود و خودش هم حاليش نيست. می دانی؟ تنهايی مثل ته كفش می ماند؛ يكباره نگاه می كنی می بينی سوراخ شده. يكباره می فهمی كه يك چيزی ديگر نيست. بيشتر آدمهای دنيا در هر شغلی كه باشند از خودشان هرگز نمی پرسند چرا چنين شغلی دارند. چيزهای ديگر هم هست كه آدم دنبال دليلش نمی گردد. يكيش مثلاً تنهايی است. خيلی ها فكر می كنند سلامتی بزر گ ترين نعمت است، ولی سخت در اشتباه اند. وقتی سالم باشی و در تنهايی دست و پا بزنی، آنی مريض می شوی، بدترين نحوست ها می آيد سراغت، غم از در و ديوارت می بارد، كپك می زنی...!
... ما نسل بدبختی هستيم. دست مان به مقصر اصلی نمی رسد، از همديگر انتقام می گيريم...!
 تماماً مخصوص / عباس معروفی
پاراگراف کتاب (28)

... من ایده‌ئال‌ها را رد نمی‌کنم، فقط با دست‌کِش برشان می‌دارم ... ما در پی ممنوعه‌ایم: با همین نشانه روزی فلسفه‌ی من پیروز خواهد شد. زیرا تاکنون اصولا چیزی جز حقیقت را ممنوع نکرده‌اند...!

اینک آن انسان (آدمی چگونه همان می شود که هست) / فردریش ویلهلم نیچه / مترجم: بهروز صفدری
پاراگراف کتاب (28)

جوان که بودم از مردم چیزی می‌خواستم که نمی‌توانستند بدهند: دوستی پیوسته، عاطفه مدام.حال یاد گرفته‌ام از آنان چیزی بخواهم کمتر از آنچه می‌توانند بدهند: همنشینی بی‌کلام.
 آدم اول / آلبر کامو / مترجم: منوچهر بدیعی
پاراگراف کتاب (28)

... برای پس گردنی خوردن به کسی احتیاج نداریم. آنقدر بزرگ هستیم که خود، گردن خم کنیم، هر قدر هم به تعدادِ بطریهای خالی افزوده شود، هر بار به همان نتیجه همیشگی میرسیم، که اگر ما اینگونه هستیم، آرام و مصمم، اما همواره ناتوان در برابر کودن ها، به درستی به خاطر این است که؛ ذره ای اعتماد به نفس نداریم. خویش را دوست نداریم. اهمیت زیادی برای خود قائل نیستیم...!
 گریز دلپذیر / آنا گاوالدا / مترجم: الهام دارچینیان
پاراگراف کتاب (28)

... زیاد دانستن در مورد آدم ها باعث می شود تحت تسلط آنها دربیایید، در موردتان مدعی می شوند، مجبورید دلایل آنها را برای انجام کارهایشان درک کنید و همین آدم را ضعیف می کند...!
... در اين سالن زن های زيادی هستند و چند نقاش ديگر، چند آدم ثروتمند ... با آنها دست می دهم. حركت دهان‌شان را می بينم. اگر جای ديگری بودم مقاومتم در برابر اين جور برخوردها، اين نوع خودنمايی ها بيشتر بود، خودم را از تك وتا نمی انداختم اما اين جا احساس می كنم در مقابل نگاه شان برهنه ام. در فاصله‌ی ميان آدم های پولدار، دختری با دست راهش را باز میكند و پيش می آيد. دخترك نقاش است. جای بحث هم ندارد اما به هر حال اين را به زبان می آورد. موهايش را از پشت اصلاح كرده، مثل برادرم در گذشته‌ها. مدل موی جوان‌های معمولی در اواخر دهه‌ی چهل. او پسا همه چيز است، چيزی است كه تازه پس از پسوند پسا می آيد. چيزی است كه پس ازمن خواهد آمد. مي‌گويد: عاشق كار اولی تون بودم. خودش نمی داند كه همين حالا مرا تا حد خس و خاشاك زمين تنزل داده و پايين آورده است...!

 چشم گربه / مارگارت اتوود / مترجم: سهيل سمی
پاراگراف کتاب (28)

اگه کسی به تو لقب بدی داد، لازم نیست بهت بربخوره. این لقب به تو صدمه نمی زنه، برعکس نشون می ده که خود گوینده از لحاظ اخلاقی چه قدر فقیره...!
کشتن مرغ مینا / هارپر لی / مترجم: فخرالدین رمضانی
پاراگراف کتاب (28)

هیچ کس با خواندن کتاب آشپزی آشپز نمی‌شود؛ اما نکته‌ی دوم این است که هیچ آشپزی،و نیز هیچ کسی که خیال آشپز شدن داشته باشداز کتاب آشپزی بی‌نیاز نیست.هیچ قریحه‌ای بدون آموزش به جایی نمی‌رسد و هیچ آدمی نیست که نتواند با آموزش قریحه‌های خفته و نهفتهٔ خود را بیدار و شکفته کند. بنا بر این هر کسی که مختصر قریحه‌ای داشته باشد، می‌تواند با آموزش خود را به صورت نوعی هنرمند درآورد.هنر آشپزی جز این نیست که ما اولاً یاد بگیریم از هر غذایی چنان که باید لذت ببریم و ثانیاً بتوانیم اسباب این لذت را برای دیگران فراهم کنیم. برداشتن گام اول بر عهدهٔ خود شماست. گام دوم را هم البته باید خود شما بردارید، ولی در این کار ممکن است «کتاب مستطاب آشپزی» به شما کمک کند...!

مستطاب آشپزی از سیر تا پیاز / نجف دریابندری / با همکاری فهیمه راستکار
پاراگراف کتاب (28)

چیزهایی هست خیلی بدتر از تنهایی.اما سالها طول میکشد تا این را بفهمیوقتی هم که آخر سر میفهمی اش،دیگر خیلی دیر شده.و هیچ چیز بدتر ازخیلی دیر نیست...! 
 سوختن در آب، غرق شدن در آتش/ چارلز بوکفسکی / مترجم: پیمان خاکسار / ویراستار: احمد پوری
پاراگراف کتاب (28)

... چه کار خواهید کرد اگر یکی از دوستان صمیمی، شما را به گوشه ای کشانده و به چیزی هولناکی اعتراف کند؟ چه کار خواهید کرد اگر دوستتان به قتل کسی اعتراف کند و به شما التماس کند این موضوع را پیش خودتان نگه دارید. اگر او التماس کند این راز مهلک را به هیچ کس نگویید، چه کار خواهید کرد. به راستی چه می کنید؟
اعتراف / آر. ال. استاین / مترجم: سید مصطفی رضیئی
پاراگراف کتاب (28)

کلمات کلیدی: کتاب کتاب خوانی