طنز؛ آقای مهندس

خلاصه خبر :

خط خطی - محمد جاوید:

مهندس شد ولی البته بی کار
ندارد این مهندس مهره مار
شده عمرش تلف در راه تحصیل
خودش جن است و بسم ا... شد کار
مهندس در امور ارتباط است
ولیکن ارتباطش سخت بیمار
ندارد پول و پررویی و پارتی
شده در بند «پ»، زار و گرفتار
هر آن چه داشت بابا خرج کرد و
زَنَد در جیب او حالا شپش تار
شده حاضر به شغل پارکبانی
ولی باشد تقاضامند بسیار
برای پارکبانی صد مهندس
به صف مانده به عنوان خریدار
ولیکن از میان این جماعت
یکی تنها شود مقبول هر بار
ندارد این مهندس چاره ای جز
رَوَد بهر درآمد سوی بازار
کند برپا بساط و دکه ای را
که تا در آن فروشد پیپ و سیگار
از آن سو سد معبر با تَغیّر
شود روی سر بیچاره آوار
مهندس دست از پایش فراتر
رَوَد سوی پدر با حالتی زار
پدر هم که درون جیب هایش
شپش چون بیت پنجم می زند تار
خجالت می کشد او جای دولت
کُند روی خودش را سوی دیوار
و جالب اینکه آقای مهندس
به جرم سد معبر گشت احضار
خبر آورد زیدی بهر «جاوید»
که در زندان شده مامور آمار


کلمات کلیدی: طنز مهندس